خدا رو شکر میکنم بخاطر نعمت زیبایش
دختر عروسکم بخاطر اومدن برف دو روز پیش دبستانی شما تعطیل بود.
امروز ظهر بردمت سالن ورزشی ولی تعطیل بود. بعد هم شما از خدا خواسته
گفتی بریم برف بازی و ما هم که گردنمون از مو باریکتره قبول کردیم
ناگفته نمونه دستکشتم از خونه نیاورده بودی و رفتیم اول اونو آوردیم
بود
اینجا جلوی در سالن ورزشیه، اول خوشحال شدی که میریم برف بازی
ولی بعد یاد دستکشت افتادی که نیاوردی و ناراحت....
این درخت رو توی کوچه مون موقع آوردن دستکش دیدی و گفتی:
مامان شکل درخت کریسمسه!
و اما شروع برف بازی......
میخواستی آدم برفی درست کنی
ولی اینقدر ذوق داشتی بری همه جا پا بذاری که ولش کردی
بعضی جاها تا زانوهات برف میومد و تو باخوشحالی میگفتی:
پارسا بیا اینجا...خیلی باحاله...
دوباره شروع کردی به ساختن آدم برفی ولی باز شیطنت اجاره نداد!!!!
دیگه نمیدونستی باید چجوری از این برف زیبا لذت ببری........!!!
اینم جای پاهای دختر شیطونم....
و در آخر بعد از 1 ساعت و نیم بازی ناراحت از اینکه چرا میخوایم بریم...؟؟